Monday, March 22, 2010

.....

گرتو سبزی سبزم
گر تو شادی شادم
من ز شیرینی تو فرهادم
وطنم ، ایرانم
عید آن روزمبارک بادم
که تو آبادی و من آزادم
جهان است شادان به پندار نیک
ز پندار نیک است گفتار نیک
چو پندار و گفتار تو نیک شد
نیاید ز تو غیر کردار نیک
نوروزتان مبارک

Monday, March 15, 2010

خونه باهار



کمک کنین هلش بدیم ، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو ، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب ، وا بشه چن تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
تو شهرمون آخ بمیرم ، چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون ، زباله ی سپور شده
مسافر امیدمون ، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون ، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
کنار تنگ ماهیا ، گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حقه رو ، مهر نمازش می کنن
آخر خط که می رسیم ، خطو درازش می کنن
آهای فلک که گردنت ، از همه مون بلن تره
به ما که خسته ایم بگو ، خونه ی باهار کدوم وره ؟
عمران صلاحی

Thursday, March 4, 2010

به تو اندیشیدن

به تو اندیشیدن
سکوت من است
عزیزترین ،طولانی ترین و طوفانی ترین سکوت
تو در درونم هستی همیشه
همچون قلب نادیده ام
همچون قلبی اما که به درد می آورد
همچون زخمی که زندگی می بخشد

Monday, March 1, 2010

وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است