Tuesday, September 11, 2012


داستان حدود دو سال قبل شروع شد.وقتی تصمیم گرفتم برای یادگیری زبان فرانسه ، برم فرانسه.بماند که ویزا گرفتن داستانی بود برای خودش اما بالاخره گرفتم و صبح یک روز گرم تابستان  پارسال ، عازم شدم.....تجربه خوبی برای زندگی ،سفر و آشنا شدن با کلی آدم....هر چند تجربه سفر به فرانسه رو قبلا داشتم، اما این بار این زندگی هرچند موقت  سه چهار ماهه تجربه دیگه ای بود.... در کنارش انتظار بود برای گرفتن جواب از اداره مهاجرت کانادا، همون داستان پرونده مدیکال و.....آبان برگشتم .....خیلی اتفاقات افتاد....پزشکان بدون مرز تعطیل شد و اون خونواده بزرگ از هم پاشید....با شدت گرفتن درگیریها تو سوریه، دفتر اداره مهاجرت کانادا مستقر تو دمشق تعطیل شد و من هم شدم یکی از اون آدمهای بلاتکلیف گروه 38 گانه!!.....خلاصه اینقدر اتفاقات عجیب افتاد تا من از اینجا سر در بیارم.....ازقلب بلوچستان.....چند روزه که من جاهای مختلف رو سر می زنم.....با آدمهای زیادی آشنا شدم.....چقدر اینها صمیمی و ساده اند.....چقدر کوچه و خیابونهای اینجا با کوچه و خیابونهایی که پارسال تو این روزها می دیدم فرق دارند.....و چقدر فاصله است بین نشستن تو یک کافه پاریسی با رفتن وسط پاتوقهای معتادهای ترزیقی!!! .....از کار جدیدم دارم لذت می برم، به قول فرشید کار کردن برای آدمهای فراموش شده ، لذت دیگه ای داره....من ادعای بشر دوستی نمی کنم ، اما اعتقاد دارم بشر دوستی ، یعنی میون آدمها بودن نه تو اتاقهای لوکس و شیک نشستن و حرفهای قشنگ زدن....نه تو مرکز و شهر بزرگ نشستن و نسخه نوشتن برای درد آدمها.....بهتون می گم ، اینجا بلوچستان ، آخر دنیا.....با کلی کمبود و محرومیت....با آدمهای صبور،قانع و مهربون....یک نگاه به نقشه ایران بندازین.....این شهرها رو پیدا کنید.....ایرانشهر،سرباز،سراوان ،چابهارو.......اینجا بلوچستان زیباست.....اما.....بلوچستان روزی هزار بار می لرزد و فرو می ریزه و کسی نمی دونه.....می دونم ، مسئولیت سنگینی رو قبول کردم.....اچ آی وی / ایدز سالها تابو بوده و هست .....اما اینجا قصه متفاوتی داره.....دارم بر می گردم زاهدان ، اما هنوز دارم فکر می کنم به اینکه ، زندگی چقدر عجیبه، چقدر تفاوت وجود داره بین پارسال و امسال ......اما بدونین بلوچستان زیباترین آسمون رو داره......
یک درخواست،یک نگاه به نقشه ایران بندازین