Wednesday, September 23, 2009

....

سفر در پیش و من بی تاب

کمی آنسوتر از دیوار

،عبث این التماس من

خدای خسته را تا سر

برآرد شهریار از خواب

...دلم مشکی به تن دارد

ولی من دوستت دارم

به دل تشویش بعد از من

که یاران را خداحافظ

...مبادا بشکند سوگند

مبادا شعر ، بی حافظ

مبادا حوض من بی آب

مبادا شام بی مهتاب

مرا نومید می خواهی

...ولی من دوستت دارم

No comments: