Thursday, September 9, 2010

......

ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهدِ آن بودن که
چگونه زیر غلتکی می‌رود
و گفتن که: «سگ من نبود.»

ساده است ستایش گلی،
چیدنش،
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.

ساده است بهره‌جویی از انسانی؛
دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛
او را به خود وانهادن
و گفتن که: «دیگر نمی‌شناسمش

ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛
با دیگران زیستن به حسابِ ایشان
و گفتن که: «من اینچنین‌ا‌م

ساده است که چگونه می‌زییم.
باری،
زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم.

No comments: