Friday, January 28, 2011

مونو نوکلوئوز عفونی ومن

داستان از سه شب قبل شروع شد....یک دفعه متوجه شدم یکی از غدد لنفاویم ، اندازه یک گردو شده!!!نه ،دوتا هم اندازه و قرینه....در طب اصولا این نشونه خیلی جالبی نیست،اما از اونجا که درد هم همراه این لنفادنوپاتی بود ،پس یک عفونت در جریان بود....اما اون شب هیچ علامت دیگه ای پیدا نکردم....تا اینکه ،روز بعد ،دوتا دیگه زیر گردنم کشف شد....اما دردناک نبودند!...چهره نگران پوران رو فراموش نمی کنم ،هر چند همون لحظه ،تشخیصمون ،مونو نوکلوئوز عفونی بود اما تا شب که آزمایشات تایید کرد که بله همینه نگرانی وجود داشت....من سابقه این بیماری رو ،نه سال قبل ،وقتی اینترن بخش اطفال بودم دارم...اما شکل بسیار شدید اون رو....یکم بعید بود که دوباره مبتلا بشم اما یک چیزی مثل زونا است که با استرس ممکن دوباره شعله ور بشه....و از اونجا که در چند ماه گذشته،کم هم استرس نداشتم ،خوب پس همه چیز جور در میاد!....اینبار شانس آوردم و خیلی شدید نیست
.
.
.
چند وقتی بود که می خواستم ،بنویسم...از خیلی چیزها...اما فرصت نمی شد....از روز تولد سی و سه سالگیم ،یعنی نه خرداد هزار و سیصد و هشتاد ونه، تا امروز تا دلتون بخواد اتفاقات مختلف افتاده....اتفاقات بد نیستن اما عجیبن....یکم بهتر بشم ،حتما می نویسم
.
.
.
دیروز صبح ،وقتی تماس گرفت حالم رو بپرسه،گفتم "یادته نه سال قبلم ،تو بودی که من اینو گرفتم؟"...کلی خندیدیم....هر دو تامون رفتیم به اون سالها و خاطرات خوش اون سالها ....و خوشحالیم از بودن امروز....و از اینکه دوباره هستیم برای هم ،حتا با وجود این فاصله فیزیکی....قدر امروز رو می دونیم
سیزدهم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد ونه

6 comments:

Anonymous said...

سلام بلادوره انشاالله امیدوارم هرچه زودتربهبودی کامل بدست بیارین . اره یاداون روزا بخیر شماخیلی دین به گردن مادارین خط خوب وجزوه هاتونوهیچ وقت فراموش نمیکنیم سربلندوپیروزباشید فخرابادی

ooldoz said...

ممنون از این همه لطف آقای دکتر....واقعا فکر نمی کنم کار خاصی براتون انجام دادم اون روزها...اما یاد اون روزها همیشه بخیر...شاد باشید

شیبک said...

.خوب میشی خانم دکتر
.
.
خوب شدی تموم شد

ooldoz said...

نه دکتر جان
داشت منو می کشت

فخرابادی said...

سلام روز شما بخیر حق دارین مااینقدربی معرفت شدیم که حالی ازشما نپرسیدیم انشاالله که حالتون خوب شده باشدوازشراین مونونوکلئوز رهاشوید چراماهیچ وقت لطف شماروفراموش نمیکنیم اگه هم کم لطفی ازطرف ما هست شما ببخشیددرگیری درکارهای مدیریتی مارو کمی بی معرفت کرده ولی یادوخاطرات ان روزها هیچ وقت فراموش نمیشود شادوسربلندباشید فخرابادی

ooldoz said...

ممنونم ازتون آقای دکتر عزیز....فکر می کنم هنوز عمرم به دنیا بود...ممنونم از احوالپرسی