Friday, November 20, 2009

.....

دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را به بادها می داد
و دستهای سپیدش را به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
وشعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
همیشه در همه جا
آه با که بتوان گفت
که بود با من و یپوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی .... دگر کافی ست
حمید مصدق

2 comments:

ثلج said...

تبریک به خاطر انتخاب زیباتون ، چند تا از اشعاری که گذاشته بودین رو خوندم . آفرین
راست می گوید : دلم برای کسی تنگ است دلم عجیب برای کسی تنگ است
همه چی این روزها دلتنگم می کنه ، همه چی

ooldoz said...

ممنونم دوست عزیزم...این روزها همه دلتنگ هستند...همه