پذیره شدن دانه ای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود
به خون دلی
سینه ای به شکیبایی صدف می طلبد
جگر هزار توی سرخگل می خواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیده آفتاب پرتاب کند
هشدار
نطفه نهنگ است عشق نه کرمینه وزغی
و لمحه ای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا می طلبد
هشدار ! روزگار
آمده ایم عاشق شویم
منوچهر آتشی
2 comments:
گاهي به اينجا ميايم تا از اين پنجره به بيرون نگاهي افكنم. نفسي بكشم. و نيرويي بگيرم. ممنون از تو نازنينام براي اين همه روزنه
ممنونم از تو کیارنگم بابت این همه لطف
Post a Comment