Tuesday, November 9, 2010

چقدر خوبه بودنت

دیروزصبح وقتی می خواستم برم سر کار تو خیابون پام پیچ خورد !!!
بعدشم داستان شروع شد دیگه و تا عصر مچ پای مبارک رفت تو گچ.امروز داشتم فکر می کردم به همه دوستای خوبی که دارم و محبتشون که غربت این شهر و دوری از خانواده رو برام از بین می برند.و باز حضور یک دوست خوبی که من هرچی از اون بگم کمه....دوستی که توتمام این سالها کنارم بوده و به جرات می تونم بگم خیلی از لحظات بد زندگیمو بدون حضورش نمی تونستم به راحتی سپری کنم.همیشه برام یک تکیه گاه بوده....دیروز هم برای منه لنگ، باز تکیه گاه شد.خوبه ،خیلی خوبه بودنش.خیلی

خلاصه ،خیلی خوبه که هستی

6 comments:

نادر چرخگرد said...

سلام
چه خبر بدی بود کسالت شما
امیدوارم به سرعت بهبودی حاصل شود

ooldoz said...

ممنون آقای دکتر

سرهنگ said...

درود بر شما
واقعا این خبر ناراحت کننده بود بخصوص که دور از خانواده هستید حدث میزنم کجایید ولی بهتره بیان نکنم.ان شااالله هرچه زودتر بهبودی حاصل بشه. سبز و خرم باشید.

محمود كردي said...

سلام
و
ارزوي بهبودي زودتر
وبلاگتون جاي خوبي براي لذت بردن
از مطالب وشعرايي است
كه پيدا كردن اونا
تو كتابا ومنابع ديگر
گاها خيلي سخته
شاد و سلامت باشيد
كردي

محمود كردي said...

سلام
و
ارزوي بهبودي زودتر
وبلاگتون جاي خوبي براي لذت بردن
از مطالب وشعرايي است
كه پيدا كردن اونا
تو كتابا ومنابع ديگر
گاها خيلي سخته
شاد و سلامت باشيد
كردي

khammari said...

ishalla behtar shin
mage khoonevade kojan khanom dr?
movafagh bashin.