Friday, November 19, 2010

می گریم و می گریم و می گریم

......
حالا هنوز گاه به گاه سراغ گنجه که می روم
می دانم تمام آن پروانه ها مرده اند
حالا پیراهن چرک آن سالها را به در می آورم
می گذارم روبروی سهمی از سکوت آن سالها و می گریم و می گریم و می گریم
چندان بلند بلند که باران ببارد
و بدانم همسایه ام باز مهمان و موسیقی دارد
دیوانه ام می کند این ((نامه ها))ی سید علی صالحی نازنین ...که حرف تک تک ماست

No comments: